در پایین ترین میزان هوشیاری ام

روی چهل ستون حافظه ام نقش بست

پررنگ

با هاله ای به رنگ سرخ

نیمی وهم

نیمی زعم

وقتی که در پایین ترین میزان هوشیاری ام بودم

ضربدری قرمز بود بر تمام پندارها

قدم به قدم پیش میرفت

یک قدم به جلو

یه قدم به عقب

حرکت می کرد

اما تکان نمیخورد

هیچ وقت نمی رسید

دستانش را حمل می کرد

پاهایش را می کشید

هیچ وقت به هیچ کجا نرسید

من نیمه هوشیار بودم اما



تمام هوش من

او را به یاد می آورد.






مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پزشکی Marcus وَرَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ» bartardigital radman کافی نت آفتاب برای روزهایی که رفته ام… Beth دکتر فوق متخصص جراحی پلاستیک